سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند از قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال نفرت دارد [امام کاظم علیه السلام]
حجاب درآیینه بهاییت
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قسمت 4

اما باقی ماجرا...!

میرزا حسین علی که خود تحت نظر دولت بود مصلحت در آن دید که با قره العین متهم به قتل!!تحت تعقیب حکومتی، بیش تر از این در تهران نماند و به خراسان عزیمت کند.

نبیل زرندی گوید:

«از این جهت حضرت بهاءالله برادر خود آقای کلیم را مأمور ساختند تا حضرت طاهره و خادمه ا ش را که قانته نام داشت به محل امنی در بیرون تهران انتقال دهد تا از آن جا به خراسان عزیمت نمایند و به جناب کلیم تأکید کردند که نهایت مراقبت را به کار ببرد زیرا مأمورین دروازه ها چون ببینند که زنی از دروازه بیرون می رود ناچار تا دقت کامل درباره شخص او به عمل نیاورند اجازه خروج نمی دهند.»

(اشراق خاوری ، مطالع الانوار، ص 286.)

آقای کلیم به فرمان برادرش بهاء الله ، زرین تاج را را به باغی بیرون از شهر تهران برد و او را به پیرمرد باغبان سپرد و خودش به تهران برگشت و ملا باقر (حرف حی)را با یک نفر نوکر فرستاد که در خدمت زرین تاج باشند!!!(همان مدرک)

در کتاب کواکب الدریه آمده است :

«قلی که معلوم نشد نوکر قرة العین بود یا میرزا هادی ، همین قدر ثابت شده که در حرکت از قزوین تا تهران و بعد از آن تا حرکت اصحاب بدشت با طاهره همراه بود.»

پس آن خادمه ای که نبیل زرندی از آن به نام قانته یاد کرده ممکن است همین قلی خدمت گزار مرد باشد که در کتاب کواکب الدریه آمده است

نقطه عطف زندگی قرة العین

 

قرةالعین در بدشت

آن طور که در کتاب های کواکب الدریه و تاریخ نبیل زرندی و دیگر کتب بهایی آمده است، در سال 1264 قمری بزرگان اصحاب باب در دشت «بدشت»، نزدیک شاهرود، اجتماعی تشکیل دادند و موضوع عمده ی آن اجتماع، دو چیز بوده:

یکی چگونگی نجات میرزا علی محمد باب از زندان ماکو و دیگر بحث و صحبت در تکالیف دینی و این که آیا فروعات و احکام اسلامی تغییر خواهد کرد یا نه!!!!

عجب دینی که احکامش با بحث و رأی طرفدارانش مشخص می گردد!!!!!!!

چون اصحاب از تهران به جانب خراسان حرکت کردند یک دسته به ریاست قدوس، ملا محمد علی بار فروش _آخرین حرف حی_و باب الباب ،ملا حسین بشرویه _اولین حرف حی_از جلو و دسته دیگر به ریاست بهاءالله و قرة العین از عقب می رفتند تا به دشت بدشت  رسیدند؛ در آن جا چادرها زدند و خیمه ها برپا کردند. «بدشت» جایی خوش آب و هواست که بین شاهرود و خراسان واقع شده است.

در همین ایام بود که باب مکاتبه قرة العین با باب باز شد و پیوسته بین آن دو نامه هایی ردّ و بدل می شد!
بنابراین حرکت جدیدی صورت گرفته بود. شخصی از بین مسلمانان برخاسته بود و ادّعای عجیبی می کرد(میرزا علی محمد باب).اکثر تکالیف مبهم بود و امور دینی درهم.بعضی امر جدید را امری مستقیم و مستقل می شناختند و بعضی دیگر آن را تابع شرع اسلام می دانستندو حتی تغییر در مسایل فروعیه را نیز جایز نمی شمردند و معتقد بودند که جناب باب اعظم از انبیا است و در تغییر احکام فروعیه مختارست و احکام اسلام باید نسخ شود و احکام جدیدی جایگزین آن گردد.

در بدشت خودقرة العین رعایت اصول اسلامی نمی کرد و هر روز یکی از اصول اسلامی نسخ می شد!!
بین قدوس و قرة العین برسر همین مسأله ی نسخ احکام هر روز گفتگو بود و هریک خود را صاحب
 
حق می دانستند و هیچ کدام نمی توانستند دیگری را قانع کنند تا جایی که جناب قدوس دیگر حاضر نشد با او حرف بزند.
کم کم کار قرة العین بالا گرفت تا جایی که وقتی با حکمی مواجه می شدند از قرة العین دستور العمل می گرفتند.

نبیل زرندی در تاریخ خود می نویسد:«در ایام اجتماع بدشت روزی حضرت بهاء الله را نقاهتی دست داد و ملازم بستر شدند.جناب قدوس به عیادت آمدند و در طرف راست حضرت بهاء الله نشستند.بقیه یاران نیز تدریجاً در محضر مبارک جمع شدند.در این هنگام محمد حسن قزوینی وارد شد و به قدوس گفت طاهره می خواهد با شما ملاقات کند و اگر نیایید خودش به این جامی آید!

باز هم جناب قدوس از رفتن امتناع ورزید و با چهره ی غضبناک به او گفت که من هرگز به ملاقات او نخواهم رفت ، در این هنگام طاهره بدون حجاب و با آرایش و زینت و رویی باز وارد مجلس شد! همه مضطرب و پریشان شدند.

نبیل زرندی چنین ادامه می دهد:

«جناب طاهره حاضرین را مخاطب ساخته فرمود:خوب فرصتی دارید، غنیمت بدانید!جشن بگیرید!امروز روز عید و جشن عمومی است!روزی است که قیود تقالید سابقه (احکام اسلامی)شکسته شده ، همه برخیزید و باهم مصافحه کنید!

آن روز ، روز پر هیجانی بود...!»

اما بشنویم این داستان را از کتاب ظهور الحق  ص 182 و فتبه باب

...طاهره قره العین در پس پرده ای نشست و لب به سخن گشود:

ای اصحاب ، این روزگار از ایام فترت شمرده می شود مرور تکالیف شرعیه یک باره ساقط است و این صوم و صلاه کار بیهوده است .آن گاه که میرزا علی محمد باب اقالیم سبعه را فرو بگیرد و این ادیان مختلف را یکی کند، تازه شریعتی خواهد آورد و فرآن خویش را در میان امت ودیعتی خواهد نهاد؛هر تکلیف که از نو بیاورد بر خلق روی زمین واجب خواهد گشت.پس زخمت بیهوده بر خویش روا ندازید و زنان خود را دز مضاجعت و طریق مشارکت سپارید و در اموال یکدیگر شریک باشید که در این امور شما را عقابی و عذابی نخواهد بودُ!!!

و چون سخن به این کلام خاتمه یافت، یکباره پرده را کنار زد ، و بابیان بدشت برای اولین بار پیکر زنی را در کمال آرایش دیدند. ابتدا در جای خود میخکوب شدند و یکباره زبان به اعتراض و هیاهو گشودند.

محمد علی بار فروشی ، در این هنگام و به تصریح " میرزا ابوالفضل گلپایگانی" بر آشفته شد و طاهره را عایشه خواند و شمشیر از نیام خارج ساخت تا کار قرة العین را یکسره کند (کشف الغطاء- صفحه 187) و ( تلخیص تاریخ نبیل زرندی- صفحه 295). ولی قرة العین با چشمان خود و با زبانی ملیح او را به سکوت و منع از چنین کاری وا داشت. عدّه ای از بابیان به گفته آثار بهائیان ، چون وضع دین سازی را چنین یافتند ، ترک بابیت و بدشتیان کردند.

قرة العین سوار بر اسب شده  و رد حالیکه شمشیر را به گفته "فاضل مازندرانی " به دور سر می گردانید ، شعار زنان ، دعوی خدائی خود را به زبان می راند.

( ظهور الحق – صفحه 325 و مکاتیب جلد 2 – صفحه 255)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » ( شنبه 87/9/2 :: ساعت 12:55 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

نقش بهاییت در کشف حجاب
نقش بهاییت در بی حجابی
پایان ترازدی بدشت
قسمت 4
قسمت سوم درام قرة العین
الگو کیست؟قسمت دوم
الگو کیست؟
درآمد

>> بازدید امروز: 10
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 80403
» درباره من

حجاب درآیینه بهاییت


» پیوندهای روزانه

حجاب در ادیان [137]
[آرشیو(1)]

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
حجاب اسلامی
طیّبات
حجاب زن
مرکز امور زنان ریاست جمهوری
گوهر ناب
ره یافتی به واقعیت جایگاه زن در بهاییت
شناخت بهاییت در محیط اینترنت

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب